امامت؛ شرط توحید در حدیث شریف «سلسله الذهب»
امام رضا علیه السلام در فراز پایانی حدیث سلسله الذهب امامت را شرط توحید عنوان نموده و فرمود: «بِشُرُوطِها وَ انَا مِنْ شُرُوطِها؛ با شرايطش و من از آن شرايط هستم»!(1)،(2)
تأمل در این فراز نورانی نشان می دهد که پذيرش رهبرى ائمه اهل بيت علیه السلام ضامن بقاء خط توحيد و روش اصيل اسلام و ادامه عمل صالح است .(3)به عبارت دیگر مساله امامت در كلمه توحيد درج است چرا كه توحيد شاخه هايى دارد كه يكى از شاخه هايش توحيد در حاكميت و ولايت و رهبرى است، و مى دانيم امامان ولايت و رهبرى خود را از سوى خدا مى گيرند، نه اينكه از خود استقلالى داشته باشند.(4)
لذا مسأله خلافت و امامت بعد از پيامبر خدا صلی الله علیه و آله يكى از اساسى ترين مباحث دينى است، مسأله اى كه از نظر دينى سرنوشت ساز مى باشد و به هيچ وجه جنبه شخصى ندارد و بر خلاف آنچه برخى ناآگاهان مى انديشند تنها يك بحث تاريخى مربوط به گذشته نيست، بلكه آثار زيادى براى امروز و فردا و فرداها دارد و مى تواند در بسيارى از مسائل مربوط به اصول و فروع اسلام اثر بگذارد .(5) چرا که وظيفه امام اجراى دستورات الهى است در حالى كه وظيفه رسول ابلاغ اين دستورات مى باشد، به تعبير ديگر، رسول«ارائه طريق» مى كند ولى امام« ايصال به مطلوب» مى نمايد.(6)
شالودۀ معرفتی امامت بر مبنای تقوا، راستگويى، محوريّت در يگانه پرستى، عصمت از لغزش ها و فتنه ها، طهارت از پليدي ها و آلودگي ها استوار است و خداوند ائمه معصومین علیهم السلام را از لغزشها دور داشته و از فتنه هاى دين امنيّت بخشيده و از هر گونه آلودگى گناه پاك ساخته است، از این جهت امامان علیهم السلام اركان توحيد خداوند و راهنمايان به صراط مستقيم او هستند.(7)
لذا امام على بن موسى الرضا عليه السلام؛ الهام بخش پيروان مكتب اهلبيت عليهم السلام در مسأله «امامت»، فرمود:«انِّ الِأمامَةَ زَمامُ الدّينِ وَ نَظامُ المُسْلِمينَ وَ صَلاحُ الدُّنيا وَ عَزِّ المؤمنينَ، انَّ الِأمامَةِ اسُّ الاسْلام النّامى و فَرعُهُ السّامى، بِالِأمامِ تَمامُ الصَّلاة وَالزَّكات وَالصَّيامَ و الْحجّ وَالْجَهاد وَ تَوْفيرُ الفيْئ وَ الصَّدَقات و إِمضاءُ الْحُدود وَالاحْكام، وَ مَنْعُ الثُّغُور و الأطْراف، الِامامُ يَحِلُّ حَلالَ اللَّه، وَ يَحْرُمُ حَرامَ اللَّه، وَ يُقيمُ حُدُودَاللَّه، وَ يَذُبُّ عَنْ دينِ اللَّه، وَ يَدْعوا إَلى سَبيلِ ربَّه بِالحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَالحُجَّةِ الْبالِغَةِ(8)؛ «امامت» زمام دين و نظام مسلمين، و صلاح دنيا و عزّت مؤمنان است؛ امامت اساس اسلام بارور، و شاخه بلند آن است؛ با امام، نماز و زكات و روزه و حج و جهاد كامل مى شود، و اموال بيت المال و انفاق به نيازمندان فراوان مى گردد؛ و اجراى حدود و احكام، و حفظ مرزها و جوانب كشور اسلام به وسيله امام صورت مى گيرد.(9) امام، حلال خدا را حلال، و حرام خدا را حرام مى شمرد (و تحقق مى بخشد) و حدود الهى را برپا مى دارد؛ و از دين خدا دفاع مى كند، وبه سوى پروردگارش به وسيله دانش و اندرز نيكو و دليل رسا و محكم دعوت مى كند».(10)
بنابراین كسانى كه دم از توحيد مى زنند ولى عمل آنها بوى شرك مى دهد و دستورات پيامبران را زير پا می گذارند و به غير خدا تكيه دارند، و ولايت اولياى الهى را انكار مى كنند و در عين حال خود را موحد مى پندارند، اينها در روز قيامت قسم ياد مى كنند كه ما موحد بوده ايم ولى به زودى به آنها مى فهمانند كه آنها در باطن جزء مشركان بودند.(11) همانگونه که در قرآن کریم آمده است:«ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ ؛(12) سپس پاسخ و عذر آنها، چیزی جز این نیست که میگویند: «به خداوندی که پروردگار ماست سوگند که ما مشرک نبودیم!»(13)
در این زمینه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:«انَّ اللَّهَ خَلَقَ الانْبِياءَ مِنْ شَجَرٍ شَتّى وَ خَلَقَنى وَ عَليّاً مِنْ شَجَرَةٍ واحِدةٍ فَانَا اصْلُها وَ عَلَىٌّ عليه السلام فَرْعُها، وَ فاطِمةُ لِقاهُها وَالْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ثِمارَها، وَاشياعُنا اوْراقُها، فَمَنْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ اغْصائِها نَجا، وَ مَنْ زاغَ هَوى، وَلَوْ انَّ عابِداً عَبَدَاللَّهَ الْفَ عامٍ، ثُمَّ الْفَ عامٍ، ثُمَّ الْفَ عامٍ، ثُمَّ لَمْ يُدْرِكْ مَحَبَّتَنا اكَبَّهُ اللَّهُ عَلى مِنْخَرَيْهِ فى النّار؛خداوند پيامبران را از درختان (ريشه هاى) متعدّدى آفريد، و من و على را شجره واحده، من ريشه آن هستم، و على عليه السلام شاخه آن، و حسن و حسين عليهم السلام ميوه هاى آن، و شيعيان ما برگ هاى آن هستند، پس هر كس به شاخه اى از شاخه هاى آن درآويزد نجات مى يابد، و هر كس منحرف گردد سقوط مى كند؛ و اگر عبادت كننده اى خدا را يك هزار سال، و سپس يك هزار سال ديگر، باز هم يك هزار سال ديگر، عبادت كند، و محبّت ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش مى افكند»!(14)،(15)
بر این اساس در باره فطرى بودن«معرفة اللَّه و توحيد» بحثهاى قابل ملاحظه اى وارد شده است كه در بعضى تاكيد بعضى نيز به عنوان« ولايت » آمده است.(16)چنانكه در حديثى از ابوبصير از امام باقر عليه السلام مى خوانيم كه در تفسير آيه «فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا؛(17)اين سرشت الهى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده » فرمود: الْوَلايَةُ؛(18)منظور ولايت است»(19)
در حقيقت فطرت توحيد نمى تواند از دیگر اصول اعتقادى از جمله امامت جدا باشد، چرا كه چنين خداوند حكيمى بندگان را عبث نيافريده، مسلّماً تكاليف و برنامه هايى براى تكامل آنها قرار داده كه بايد به وسيله رسولانش ابلاغ گردد، و به وسيله جانشينان آن رسول حفظ شود، و از طريق ولايت و تأسيس حكومت الهى اجرا گردد، و نتائج آن در جهان ديگر ظاهر شود.(20)
برگرفته از سایت آیت الله مکارم (حفظه الله)
منابع:
(1) عيون اخبار الرضا؛ ج 2؛ ص 135، ح 4 ، بحارالانوار، ج 13؛ ص 123؛ ح 4.
(2) كليات مفاتيح نوين، ص: 105.
(3) تفسير نمونه ؛ ج 20 ؛ ص271.
(4) همان ؛ ج 21 ؛ ص9.
(5) پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج 1 ؛ ص334.
(6) تفسير نمونه، ج 1، ص: 9.
(7) كليات مفاتيح نوين ؛ ص206.
(8) اصول كافى؛ ج1؛ ص 200.
(9) پيام قرآن، ج 9، ص: 23.
(10) همان.
(11) تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص188.
(12) سورۀ انعام؛آیۀ24.
(13) تفسير نمونه ؛ ج 5 ؛ ص185.
(14) شواهد التّنزيل؛ ج 1؛ص 68؛ ح 588.
(15) پيام قرآن ؛ ج 9 ؛ ص27.
(16) تفسير نمونه ؛ ج 16 ؛ ص68.
(17) سورۀ روم؛آیۀ30.
(18) بحارالانوار؛ ج 3؛ ص 277 ؛ح2.
(19) پيام قرآن ؛ ج 3 ؛ ص115.
(20) همان.